نگرش قرآن به شادي و سرور

پدیدآورعبدالله صدری

نشریهروزنامه کیهان

تاریخ انتشار1388/01/27

منبع مقاله

share 1392 بازدید
نگرش قرآن به شادي و سرور

عبدالله صدري

انسان موجودي است كه نسبت به تحولات و حوادث محيطي خويش واكنش نشان مي دهد. واكنشهاي انسان درهنگام برخورد با عواملي كه برايش مثبت تلقي شود به صورت شادي و خوشحالي و هنگامي كه در برابر مشكلي يا حادثه اي ناگوار قرارگيرد به شكل گريه و اندوه نمايان مي شود. نويسنده مقاله كوشيده است كه به بررسي اجمالي سرور و شادي و لزوم اعتدال درآن بپردازد. اينك مطلب را با هم از نظر مي گذرانيم:
سرور به معناي شادي، آثار و فرح به معناي خوشحالي دو واكنش عاطفي و هيجاني بشر نسبت به اموري است كه در او تاثري را برانگيخته است. به اين معنا كه انسان نسبت به امور و مسايل دروني و بيروني پس ازشناختي حتي اجمالي از راه حواس و يا تفكر و يا شهود، واكنش هايي را بروز مي دهد كه از آن ميان مي توان به واكنش هاي دروني و عاطفي غم واندوه و در مقابل شادي و سرور و يا واكنش هاي هيجاني بيروني چون گريه و يا خنده و تبسم اشاره كرد. بنابر اين واكنش هايي چون تبسم و خنده كه بيانگر بروز و ظهور هيجاني تاثر عاطفي انسان است همان خوشحالي و فرح است گاه در حالتي باطني از آن به سرور و شادي ياد مي كنند.
به سخن ديگر به نظر مي رسد كه انسان هنگامي كه تحت تاثير عاطفي امري مثبت قرار مي گيرد در درون و باطن خويش نوعي واكنش مثبت نشان مي دهد و عواطف و احساسات وي متاثر از آن مي شود كه از آن به سرور و شادي دروني ياد مي شود كه بروز و ظهور آن به شكل هيجاني خنده و تبسم همان خوشحالي و فرح است. درمقابل واكنش عاطفي و احساسي آدمي به امري منفي نيز به دو شكل غم واندوه و حزن دروني و گريه و مويه بيروني خود را نشان مي دهد.

سرور، شادي پنهان

به نظر مي رسد كه بيش تر مردم وحتي بسياري از محققان و پژوهشگران تفاوت هاي معناداري درواكنش هاي آدمي به شادي و خوشحالي (درمقابل سرور وفرح) قايل نيستند. (به نظر مي رسد كه انتخاب واژه خوشحالي در مقابل واژه عربي فرح و شادي در مقابل سرور انتخابي ازسر ناچاري است و شايد اگر عكس عمل مي شد بهتر بود؛ زيرا در خوشحالي سخن از حال خوش است كه بيانگر واكنش امري دروني است كه درمقابل آن شادي قراردارد كه امري بيروني است به هرحال منظور تفاوت هايي است كه ميان دو مفهوم سرور و فرح در فرهنگ و ادبيات قرآني است.) با آن كه اين تفاوت ها وجود دارد و از اين براي هر يك حكم خاصي مي توان بيان كرد و آثار خاصي نيز بر آن مترتب نمود.

واكنش هاي عواطف انسان

عواطف آدمي متاثر از امري بيروني كه از راه حواس درك مي شود و يا درهنگام تفكر به چيزي و يا شهود امري دروني پديد مي آيد واكنش هاي دوگانه دارد كه با توجه به واكنش هاي ظهوري و بروزي آن مي توان به چهار دسته بخش كرد.
1- غم و اندوه: واكنش آدمي نسبت به امري كه آن را تلقي به منفي مي كند و از نظر احساسات و عواطف روحي و رواني درراستاي خواسته ها و نيازهاي كمالي خويش نمي يابد، غم واندوه و حزن است. غم و اندوه بيشتر بلكه در همه مواردم برخاسته از نگرش منفي نسبت به امري است كه اتفاق افتاده و فقدان آن را به معناي نقصان و كمبود براي خود مي يابد. حالت ديگري كه دراين جا مي توان تصور كرد مساله خوف و ترس است كه نسبت به فقدان چيزي در آينده است كه خود عامل تاثيرگذار بر روح و روان آدمي است. از اين رو در آيات قرآني درباره مومنان به عدم حضور حزن و اندوه و يا ترس و خوف اشاره شده و بيان گرديده است كه مومنان واقعي در دنيا و آخرت مردماني هستند كه متاثر از جنبه هاي منفي نيستند و احساسات و عواطف خود را مديريت و مهار و كنترل مي كنند؛ زيرا بينش و نگرشي دارند كه آنان را از متأثر شدن واقعي و غيرمهار شده باز مي دارد؛ هر چند كه به طور طبيعي واكنش هاي احساسي و عاطفي به عنوان انسان از خود بروز مي دهند ولي به شكل پايداري نيست كه از آن به حزن و اندوه و يا خوف ياد شود. خوف و حزن به حالتي از حالتي هاي احساسي و عاطفي گفته مي شود كه در آن عنصر پايداري وجود داشته باشد. اما اگر شخصي در برابر امري منفي واكنش طبيعي و احساسي به دو شكل دروني شده و يا بيروني شده ابراز كند ولي از عنصر و مولفه هاي پايدار و دوام حالت و واكنش برخوردار نباشد نمي توان آن را به عنوان حزن و اندوه و يا خوف و ترس ياد كرد. بنابراين تنها زماني سخن از اندوه و ترس به ميان مي آيد كه از عنصر پايداري و دوام حالت برخوردار باشد و اين گونه است كه خداوند درباره مومنان مي فرمايد: آنان اندوهي نسبت به گذشته و فقدان امري و يا حالت ترس نسبت به آينده و از دست دادن چيزي رنج نمي برند و اين دو مسئله آرامش و آسايش آنان را به هم نمي زند.
2- گريه و مويه: واكنش احساسي و عاطفي شخص نسبت به هر امر منفي كه به سبب فقدان آن يا ترس از فقدان آن در آينده به شكل بروز و ظهور احساسات در صورت و بدن و حركات باشد، حالت ديگري است كه مي توان تصور كرد. اگر تأثر آدمي از امري احساسي و عاطفي به شكل هيجاني باشد بستگي به درجات تأثرپذيري فرد و عامل تأثيرگذار به دو شكل غم در چهره و صورت همانند تبسم و يا حركات بدني چون گريه و مويه بروز و ظهور مي كند. من اصطلاح و نامي براي حالت ظاهري كه تنها در چهره بدون حركات بدني باشد در زبان فارسي نيافتم و به همين اكتفا مي شود كه اين حالت را غم ظاهري در چهره و اندوه شماريم. شايد واژه اندوه بهترين واژه براي اين حالت و بيان آن باشد. اما در زبان فارسي به حركاتي كه برخاسته از تأثر شديد آدمي به غم و اندوه باشد واژگاني چون گريه و مويه و يا حالتي كه برخي از آن به چمباتمه زدن ياد مي كنند بهترين شكل توضيح مطلبي باشد كه در اين جا مراد و مقصود نويسنده است.
3- سرور و خوشحالي (به نظر مي رسد كه واژه خوشحالي بتواند در برابر سرور قرار گيرد و شادي را در مقابل واژه عربي فرح قرار دهيم. بالاخره انتخاب واژگاني با خواننده است كه بهترين را برگزيند و ما در اين جا تنها به بيان حالت و توضيح و تشريح آن بسنده مي كنيم): گاه شخص متأثر از امري مثبت چون به دست آوردن چيزي و يا كشف و يافتن امري و يا قرار گرفتن در وضعيتي در حال و يا آينده واكنش هايي از خود بروز مي دهد. اين امر نيز همانند حالتي است كه نسبت به امر منفي دارد. از اين رو واكنش هايي طبيعي است كه مي تواند لحظه اي و زودگذر باشد كه امري غيركنترلي و به دور از دسترس بشر و مديريت آن است. هر چند برخي با تلاش و كوشش كاري مي كنند تا هر گونه احساسات خود را كنترل و مديريت كنند و به شكلي بي احساس نشان مي دهند و مردم ايشان را افرادي بي عاطفه و بي احساس مي شمارند ولي اين مسئله واقعيت ندارد؛ زيرا اينان تنها واكنش هاي خود را نسبت به امور جزيي مديريت و مهار مي كنند و درحقيقت احساسات شديدي ندارند و كم تر حتي تحت تأثير طبيعي و معمولي هستند با اين همه اين دسته از انسان ها نيز در هر حال در شدايد و مشكلات و يا اموري كه عواطف و احساسات را به شدت تحت تأثير قرار مي دهد به طور طبيعي واكنش نشان مي دهند. آن چه ما در كاربردهاي واژگاني داريم نسبت به واكنش هاي پايدار و تا اندازه دايمي است. به اين معنا كه واژه سرور و خوشحالي براي واكنش مثبتي است كه به نسبت پايدار مي باشد. اين شكلي از تأثر آدمي است كه در درون خود احساس شعف و سرور مي كند. قرآن در آيات بسياري در ترسيم مومنان واقعي در دنيا و آخرت از سرور و خوشحالي آنان ياد مي كند. درحقيقت خوشحالي و سرور از ويژگي هاي مومنان شمرده شده است.
4- فرح و شادي: فرح شكل بروزي و ظهوري شادي است كه مي تواند در چهره و يا حركات بدني باشد. شخص اگر تحت تأثير امر مثبتي قرار گيرد نسبت به شدت و ضعف موثر واكنش هايي نشان مي دهد كه اگر تأثير آن كم باشد به شكل تبسم و در حالت شديدتر خنده و در صورتي كه بسيار شديد باشد به شكل افراطي حركات بدني خود را نشان مي دهد كه در آيات قرآني از آن به مرح ياد شده است. (مجمع البيان ج 7 و 8 ص 872 و نيز روح المعاني ج 13 جزء 24 ص 132) در برخي از آيات شادي افرادي كه به دنبال دست يابي به سرمايه هاي مادي و آسايش و معيشت بسيار پديد مي آيد به عنوان بطر ياد شده است. راغب اصفهاني در مفردات ص 129 بطر را به معناي نشاط و شادماني بيش از اندازه دانسته است.
ناگفته نماند كه واكنش هاي آدمي نسبت به امور تأثيرگذار در روان و احساسات و عواطف با توجه به اختلاف روحيات و احساسات هر يك مختلف و متفاوت است و شدت و ضعف دارد. برخي از امري به شدت متأثر مي شوند درحالي كه در ديگري تأثري را برنمي انگيزد و يا تأثر اندكي را به جا مي گذارد. بنابراين در يكي موجب سرور و در ديگري فرح و در برخي حتي موجب رقص و حركات بدني به عنوان واكنش هاي غيرمديريت شده مي شود.
به نظر مي رسد كه در حوزه شادي و خوشحالي يعني فرح و سرور مي بايست به تفاوت هاي آن توجه كرد؛ زيرا براي هر يك حكم خاصي است. در اين جا تنها به شادي و خوشحالي يعني فرح و سرور پرداخته مي شود تا ديدگاه قرآن از مسئله دانسته شود.

اعتدال در ابراز احساسات و عواطف

نگرش قرآن به خوشحالي و سرور نگرشي مثبت است و احكامي كه براي آن بيان مي شود برخاسته از اين واقعيت است كه از نظر قرآن سرور امري مطلوب براي آدمي است و حتي به عنوان يكي از ويژگي هاي بهشتيان مي كوشد تا اين معنا را منتقل كند كه سرور و خوشحالي امري مطلوب مي باشد كه مومنان مي بايست از آن در دنيا نيز برخوردار باشند؛ زيرا خوشحالي بيان گر اين معناست كه شخص در حالت آرامش است و آرامش در سايه ايمان امري مطلوب است و خداوند ايمان را براي ايجاد خوشحالي و فرح اصلي اساسي مي شمارد. به اين معنا كه خوشحالي يكي از بازتاب هاي ايمان به خداوند است و كسي كه از ايمان واقعي برخوردار مي باشد در حالتي از سرور و خوشحالي قرار دارد.
با اين همه قرآن از مردم مي خواهد كه در بروز احساسات و عواطف خويش نسبت به امور مثبت كنترل و مديريت احساسات را در اختيار گيرند. اين بدان معناست كه بيرون از حوزه واكنش هاي طبيعي و ناخواسته مي توان كاري كرد كه تسلط بيش تري بر احساسات و عواطف داشت و نگذاشت كه واكنش هاي احساسي و عاطفي مديريت عقل و هوش را از آدمي سلب كند. تأثرپذيري در حد و اندازه هايي مفيد و سازنده است اما مي بايست در حد اعتدال باشد.
خداوند در آيه 75 سوره غافر خروج از اعتدال در بروز احساسات مثبت را نكوهش مي كند و حتي آن را عاملي براي دوري از حق مي شمارد. در اين آيه فرح كه به معناي ابراز احساسات به شكل خنده و حركات بدني است را امري نمي داند كه بتوان به عنوان حالت دايمي مثبت ارزيابي كرد. اگر سرور به معناي خوشحالي امري خوب باشد كه حتي در حالت چهره به شكل تبسم بروز كند مفيد و در جلب اعتماد و گرايش مردمان سازنده و در افزايش كنش هاي ارتباطي مثبت موثر است چنان كه پيامبر همواره با تبسم با مردمان رو به رو مي شده است اما خنده و فرح امري مثبت تلقي نمي شود به ويژه اگر كه بر پايه ناحق واموري باشد كه در شكل تمسخر و استهزاي ديگري باشد. برخي از مردم براي دست انداختن ديگري مي خندند و خنده ها و فرح ايشان ريشه در امري باطل دارد. اين گونه فرح و ابراز احساسات به دو جهت نادرست است؛ زيرا هم موجب مي شود كه شخص خود را از حالت طبيعي و هوشياري بيرون برد و هم ديگري را دست اندازد. در حقيقت فرحي كه ريشه در امر باطلي دارد از نظر اسلام و قرآن مذموم است از اين امر بدتر و ناپسندتر مرح است كه شكل افراطي فرح است و شخص مديريت رفتار و حركات خويش را در اختيار احساسات و عواطف مي گذارد و به شكل افراطي شادي و سرور خويش را ابراز و اظهار مي دارد.
افراط در شادي از نظر قرآن امري مذموم است به ويژه كه اين امر برخاسته از تصويري نادرست از جهان و مسايل شناختي باشد. بسياري از مردم واكنش هاي نادرست در برابر نعمت ها از خود بروز مي دهند و هنگامي كه خداوند به ايشان نعمتي را ارزاني مي دارد به سرعت تحت تاثير آن قرار مي گيرند و واكنش هاي عاطفي ايشان بيرون از مديريت عقلي و هوشي است. اين گونه است كه شادي و خوشحالي ايشان همانند و غم واندوه آنان حالت طبيعي ندارد. وقتي به چيزي مي رسند در پوست نمي گنجند و هنگامي كه چيزي را از دست مي دهند به زمين و زمان ناسزا مي گويند و كفر و ناسپاسي مي ورزند. (هود آيه 9 و 10 و نيز شوري آيه 48)

آثار افراط در شادي

چنان كه گفته شد شادي بروز و ظهور خوشحالي و سرور دروني است كه به شكل هايي چون تبسم و خنده و نيز قهقهه و حركات بدني كه از اين دو حالت اخير به فرح و مرح ياد مي شود خود را نشان مي دهد. قرآن براي فرح و مرح آثاري چند را بيان مي كند كه مي توان به شرك به خدا (غافر آيه 73 و 75) غفلت از خدا و تاثيرگذاري آن در امور و مسايل هستي و ربوبيت و مديريت وي (همان) گمراهي و ضلالت (همان) و در نتيجه هلاكت و نابودي (قصص آيه 58) اشاره كرد. ريشه اين گونه افراط در شادي را مي بايست در روحيه فخرفروشي (لقمان آيه 18) و تكبر و غرور (همان) جست و جو كرد.

حكم مرح و بطر و فرح

آيات قرآني شادي كه به شكل هاي افراطي فرح البته به غير حق يا بطر و مرح باشد امري مذموم و ناپسند مي شمارد و از خروج مستانه مومنان حتي به سوي جهاد و جنگ نهي و باز مي دارد. به اين معنا كه حتي اعمالي كه خداپسندانه است نمي بايست آدمي را از حالت اعتدال بيرون برد و هر امري مي بايست در دايره عقل و هوش مديريت شود. به اين معنا كه اگر آدمي حتي در امور ديني و عمل به اعمال عبادي چون جهاد كه مرگ را با خود همراه دارد از حالت اعتدال و تعادل بيرون رود امري مذموم است و خداوند به حكم فقهي از آن نهي نموده است؛ زيرا انسان نمي بايست مديريت زندگي و رفتار خويش را به احساسات و عواطف بسپارد و مي بايست همواره با عقل و هوش خويش احساسات را مهار و مديريت نمايد. (انفال آيه 45 و47 و از اين روست كه هرگونه افراط و زياده روي در شادي كه به شكل فرح و مرح و بطر است امري مذموم و ناپسند اخلاقي شمرده شده است و در آيات 37 و 38 سوره اسراء و نيز 18 لقمان از آن بازداشته است.

عوامل سرور و خوشحالي مومنان

مومنان واقعي همواره در خوشحالي و سرور هستند و آن را به شكل تبسم و نشاط نشان مي دهند. علت اين امر را مي بايست در اموري چون اخلاص ايشان در امور و كارها و توحيد محض دانست (انسان آيات 5 تا 11) خداترسي (همان) ايمان به حسابرسي آسان در قيامت و روز رستاخيز (انشقاق آيه 7 و9) عقيده به روز قيامت و پاداش بهشت و به روزي (حاقه آيه 19 تا 24 و نيز انسان آيه 10 و 11) كه برخاسته از روحيه ايثارگري (انسان آيات 5 تا 11) و انفاق و اطعام به نيازمندان (همان) و شهادت طلبي (توبه آيه 111) و اعمال نيك و صالح (غاشيه آيه 8 و 9) است موجب مي شود تا سرور و خوشحالي همه وجود ايشان را در برگيرد و هرگز حزن و اندوهي برگذشته و خوف و ترسي از آينده نداشته باشند.
آنان به سبب اين كه به تقدير الهي در همه امور (حديد آيات 22 و 23) و حتي رزق و روزي (روم آيه 36 و 37) ايمان واقعي دارند و بر اين باورند كه خداوند مالك مطلق زمين و آسمان است (شورا آيه 48 و 49) بر هر تنگدستي و مصيبتي صبر مي كنند (هود آيه 10 و 11) و همواره بر عمل صالح و نيك تاكيد مي كنند (همان) و اين گونه است كه برخوردار از آرامش روحي و رواني هستند.

مقالات مشابه

نقد و بررسي ديدگاه مفسران در توصيف انسان به هلوع در آية 19 سوره معارج

نام نشریهقرآن شناخت

نام نویسندهمحمد نقیب‌زاده, امیررضا اشرفی, محمدحسین شیرافکن

واكنش هاي انسان در برابر نقمت ها در قرآن

نام نشریهمشکوة

نام نویسندهزینب روستایی, زهرا انصاری

امکان فقری؛ جامع ترین معنا در آیه 15 از سوره فاطر

نام نشریهمعارف قرآنی

نام نویسندهمحمدجواد طالبی چاری

بررسی و تبیین مفهوم «انسان متعالی» از منظر قرآن کریم

نام نشریهمعارف قرآنی

نام نویسندهرضا علی نوروزی, هاجر کوهی اصفهانی

الگوی انگیزش انسان در سازمان از دیدگاه قرآن کریم

نام نشریهمدیریت اسلامی

نام نویسندهمجتبی اسکندری, سیامک احمدنیا آلاشتی, ابوالفضل محمدی, محمد بازرگانی